جامعه، بزه، كيفر، هدف ، نوع و خصائص كيفرها(2)


 

نویسنده : دكتر رضا مظلومان




 

3- قصاص
 

قصاص يا انتقام شخصي،نوع ديگر مجازات بود . اين پديده كاملاً ابتدائي و بسيار سنگين كه براي ايجاد تعادل بهم خورده اجرا مي شد ، حق قانوني قرباني بود . بدين نحو كه او حق داشت متعرض را بهمان طريقي كه او را مورد ايذاء وصدمه قرار داده است رنج و شكنجه دهد . يعني اگر كسي چشم ديگري را كور مي كرد ، قرباني حق داشت چشم متعدي را كور كند و اگر كسي بديگري ظلمي روا مي داشت مظلوم مي توانست به همان اندازه ظالم را مورد تعدي قرار دهد .
اگر در تجاوز ارتكابي از طرف مجرمي قتلي اتفاق مي افتاد ، حتي قصاص بورثه او منتقل مي شد .
ووتن و لئوته مي نويسد كه فرانسويها بلافاصله اجازه قصاص نمي دادند زيرا قصاص داراي محدوديتهايي بود . بدينصورت كه ابتدا زيان ديده يا خانواده قرباني از زيان رسان يا خانواده او غرامتي را كه متناسب با جرم ارتكابي بود تقاضا ميكرد و بزهكار يا خانواده او ملزم بود آنرا بپذيرد و غرامت درخواستي را بپردازد . اگر مجرم يا خانواده اش از پرداخت غرامت سرباز مي زد، آنگاه مسأله قصاص پيش مي آمد .
مونتسكيو با اين روش قصاص مخالف بود ودر روح القوانين خود در مورد ژرمنها كه به اين طريق عمل مي كردند ، مي نويسد :
- اجراي عدالت در نزد اين ملتهاي متجاوز و خشن ، چيزي جز موافقت با اعمال بزهكارانه مرتكبان جرم و حمايت از رفتارهاي آنان نيست زيرا اينگونه عمل كردن كه كاملاً برخلاف روش ساير ملتهاست فقط حمايت از مجرم عليه زيان ديده مي باشد :
قصاص هم از انسان و هم غير انسان بصورت مختلف انجام مي شد .

الف – قصاص از غير انسان
 

كوشش در راه سركوبي جرم كه توسط قصاص صورت مي گرفت باعث شد كه هيچگونه توجهي به شخصيت بزهكار نشود و مسئوليت او مطلقاً مورد نظر قرار نگيرد تا بر حسب آن مجازاتي معين و اجرا گردد . به همين جهت اجر شاخه درختي باعث كشته شدن كسي مي شد ، آنرا قطع مي كردند واز بين مي بردند و اگر حيواني انساني را به قتل مي رساند ،آن حيوان را به محاكمه مي كشاندند و پس از طي جلسات معين و منظم محاكمه حكم نابوديش را صادر مي نمودند و حكم را به مرحله اجرا در مي آوردند و حيوان را به قتل مي رساندند .
لوي برول معتقد است كه اين امر حتي امروز هم در ميان برخي ايالات آفريقا اجرا مي شود .
روشفور ochcfort مينويسد كه اگر برزيلي ها با سنگي برخورد مي كردند و صدمه ميديدند ، براي مقابله به مثل آن را با دندانهاي خود گاز مي گرفتند و حتي اگر در جنگ توسط تير و نيزه اي مورد لطمه قرارمي گرفتند ، آنها را نيز دندان مي زدند .
گرچه اين روش و نحوه عملكردي امري كاملاً اوليه است ولي كم و بيش ، شايد ناخودآگاه ، حتي در زمان حال نيز گاهي به چشم مي خورد . بدين صورت كه غالباً مشاهده مي شود كه كسي كه مورد صدمه شيي قرار ميگيرد، آنرا بعنوان مقابله به مثل مي شكند يا مورد لطمه قرار مي دهد . مثلاً اگر ليوان يا بشقابي دست كسي را ببرد ، گاهي ديده شده است كه آن فرد با عصبانيت هرچه تمامتر كه نشانه كينه و غيظ ونفرت اوست ، آنها را به يك سو پرتاب كرده ، يا محكم بزمين كوبيده و خورد نموده و برروي آنها لگد زده است .

ب‌- قصاص از انسان
 

اما چنانچه قاتل يك انسان بود چند مسأله پيش مي آمد . بدين نحو كه يا جرم علني و مجرم كاملاً شناخته شده بود ويا آنكه ارتكاب جرم بنحوي بود كه شخص بخصوصي درمظان اتهام قرار نمي گرفت بلكه اشخاص بسياري مورد سوء ظن واقع مي شدند ، يا بالاخره آنكه راه هرگونه سوء ظنو حدسي بكلي مسدود بود و مطلقاً امكان نداشت كسي را متهم نمود .

1 – مجازات بزهكار شناخته شده
 

چنانچه جرم علني و بزهكار كاملاً شناخته شده بود بسيار نادر اتفاق مي افتاد كه پديده عاطفي برانگيخته نشود و همه چيز را در حيطه تسلط خود نگيرد . عليه جرائم سنگين ، واكنش آني و بسيار خشونت آميز بود و ميتوان گفت كه معمولاً مرگ و نابودي بهمراه داشت .

2 – مجازات فرد مظنون
 

اگر جرم چنان نبود كه بتوان عامل اصلي را شناخت ، ضمن آنكه دراجتماعات اوليه غالباً برخي پيشآمدهاي اتفاقي يا طبيعي بيك اراده بد كاره نسبت داده مي شد يك يا چند نفر بعنوان عامل يا محرك مورد سوءظن قرار مي گرفتند .
اشخاص مورد سوء ظن غالباً درمعرض عتابهاي بسيار شديد جمع واقع مي شدند بطوريكه نمي توانستند به هيچ وجه خود را از شرط شومي كه برايشان پديد مي آمد و محيط منحوسي كه فراهم مي گرديدنجات دهند . تنها راه نجاتي كه براي آنان موجود بود سالم برون آمدن از آزمايشي بنام « آزمايش قضائي » بود . بديهی است كه اين آزمايش بزرگترين خطرات را براي آنان در برداشت . در اينمورد عقيده برآن بود كه در آزمايش قضائي، قدرتهاي مقدس به نفع يا بزيان فردي كه مورد سوءظن مي باشد دخالت مي كنند .
بنابراين بخوبي مشاهده مي شود كه آزمايش قضائي كه با احضار قدرتهاي فوق بشري همراه بود تا چه حد پاسخگو و ارضاء كننده احتياجات انسانها در سركوبي با جرائم بوده است .

3 – شناختن بزهكار از طرق مختلف و مجازات او
 

موضوعي كه بيشتر باعث تعجب مي باشد و شايد براي مردم عصر حاضر كه افكارشان بر قواي عقلاني مبتني است و منطقي تر
مي انديشند ، امري بسيارپوچ و عملي باطل به نظر آيد ، راه حل سوم است كه درراه كشف عامل جرمي كه ناشناس مي باشد و هيچ گونه مدركي از او در دست نيست بكار ميرفته است .
امروز اگر جرمي بوقوع بپيوندد ، پس از يك پيگيري دقيق و بررسي جدي، چنانچه مدركي بدست نيايد ، پرونده بايگاني مي شود . اما همان طور كه اشاره شد ، اين عمل در ابتدا بدين طريق امكان پذير نبود زيرا به هر قيمت مي بايست كسي مقصر شناخته مي شد .
براي شناخت بدكار از چند روش استفاده مي شد .

سئوال از جسد
 

اگر تجارب و بررسيها و تحقيقات منتج به نتيجه نمي شد و بزهكار همچنان ناشناخته مي ماند ، افراد از خدايان طلب مشورت مي كردند و تحت اشكال گوناگون بدستگاه خداوندي متوسل و متشبث مي شدند . اين طريقه عمل كردن بنام « سئوال از جسد » معروف بود .
روش كار بدين صورت بود كه مردي مرده را به پشت حمل ميكرد و تمام افراد در مقبره گرد او حلقه مي زدند و منتظر مي ماندند تا مرده بوسيله يك حركت دست يا سر … كسي را كه قاتل است مشخص نمايد .

سئوال از مورچه
 

روش ديگري بنام « سئوال از مورچه » شهرت داشت . اين طريقه عملكرد آن بود كه خاك درون گور را با دقت هرچه تمامتر صاف مي كردند تا اولين مورچه ظاهر شود . راهي را كه اين مورچه در پيش مي گرفت مشخص كننده طايفه يا قبيله اي بود كه قاتل به آن تعلق داشت . به همين جهت فوراً طايفه يا قبيله مقتول مجهز مي شد و به يك لشكر كشي خونين دست ميزد تا بتواند از طايفه يا قبيله قاتل انتقام بگيرد .
منبع: www.lawnet.ir